کُمد دیواری

کلاه قفقازی به سر، سر یک میز با ما، کنار من نشسته بود و با دست‌های لرزان اما خوشحال تعریف می‌کرد چطور دکتر را با نقش بازی کردن فریب داده تا برایش آلپرازولام نسخه کند. گفت تازه از زندگی کسی بیرون پرت شده فقط محض این که سیگار می‌کشد و عصبی است.  بعد مفصل توضیح داد عصبی است یعنی حملات پنیک دارد، نه دست بزن. با رسم شکل. شبیه رباتی که خاموش شده باشد از حرف افتاد، دست‌های مشعشعش را میان وراجی سمت موبایلش بُرد، روشنش کرد، لوگوی پورن‌هاب روی صفحه ظاهر شد. چشمم را برای حفظ حریم خصوصی دزدیدم، صدای "یس ددی" فضا را پُر کرد و بعد همه سرچرخانده یک‌وری داشتیم متفق درباره‌ی تَرَک‌های ناجور دیوار حرف می‌زدیم که گفت: ئه! قطع شد. بچه‌ها! وی‌پی‌ان خوب سراغ ندارید؟


پ.ن: کاش جوهانسون علاقه‌ای به وبلاگ نویسی در بیان نداشته باشد.

نظرات (۱)

  • Unkown シ‌‌‌‌‌
  • 🙊
    چه مورد جذابیه 🙄🙄
    پاسخ:
    از دور آره :))