با حفظ نفرت ته قلبم، برای رویاهای احمقانهی بابام گریه کردم. دوست داشت ماشینباز قدری بشه.
با حفظ نفرت ته قلبم، برای رویاهای احمقانهی بابام گریه کردم. دوست داشت ماشینباز قدری بشه.
بابای من آرزوی شکار و شکارچی بودن داشت فازای قومی قبیله ای و الان سرون پیری یه تفنگ خریده که سالهاس بی استفاده است
همچین احمقانه بنظر نمیادا
البته من از بیرون میبینم بدون دانش نسبت به شرایط