عصری داشتم به خواهرم میگفتم وقتی که بچه بودی خیلی دنیای احمقانهای داشتی. وقتی بچه بود هیچ اشتباه منزجرکنندهای نداشت. کارهای عجیب نمیکرد. حتی دوست خیالی نداشت. مثل همستر وسایل کسشر بیمصرف رو جمع میکرد محض تماشا نه استفاده. (خب البته هنوز هم همین شکلیه) بهش برخورد، اومدم درستش کنم گفتم: البته دنیای همهی بچهها احمقانهست.
شب که دخترخاله هفت سالهام اومد پیشم اونقدر با هم مسخره بازی درآوردیم، دلقک شدیم و روی پشتیهای قدیمی جهاز مامانم ماجراجویی کردیم که آروم توی گوشش گفتم تو نه کیدو! دنیای خواهرم احمقانه بود.
خب چرا به خواهرتون همچین حرفی میزنید؟ حتی اگه واقعا داشته این نگاه اون رو میرنجونه!