-دلم میخواد دوازده ساعت از شبانه روز رو بخوابم و دوازده ساعت مابقی رو فیلم تماشا کنم و زندگی انگلی رو به حد اعلا برسونم.
-یکی بود میگفت "شرایط زندگی از هربُعدی بخوای نگاهش کنی توی وطن ناامید کننده ست و نکته همینه! درست وقتی که بقیه از ناامیدی همگانی کنار کشیدن و تو داری در مسیر خوش آب و هوای بادیه باطلگردی میکنی بنگ! میزنه و موفق میشی" راستش این روزها زیاد گفتهی منطقیی به نظرم نمیرسه.
- بستهی سیگاری که سه شهریور خریدم درحال تموم شدنه و به همون دلیلی که نمیتونم بدهیام رو با اون بدهکار پست قبلی صاف کنم، نمیدونم اگر ته پاکت بهمن پایه کوتاه عزیزم دربیاد، باید چه گهی بخورم. این پاراگراف اگر عنوانی داشت یقیناً "خب! دوستان! قدرت خرید سیگار رو هم از دست دادیم" بود.
- اونقدر اینجا جا خوش کردم که حتی وقتی اینترنت وصل شده همینجا میمونم.
خسته شدم از این شرایط:(